گروه آموزشی جغرافیای مدارس جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور

این وبلاگ توسط گروه جغرافیای مدارس جمهوری اسلامی ایران در قطر مدیریت می شود .

گروه آموزشی جغرافیای مدارس جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور

این وبلاگ توسط گروه جغرافیای مدارس جمهوری اسلامی ایران در قطر مدیریت می شود .

أشنایی با کره زمین

أشنایی با کره زمین

کره زمین سومین سیاره در منظومه شمسی است.سیاره ای که ما بر روی ان تکامل یافته و تنها سیاره مناسب زندگی در منظومه شمسی می باشد.

 اندازه

قطر کره زمین حدودا 7926 مایل (12756 کیلومتر) است. کره زمین پنجمین سیاره بزرگ در منظومه شمسی پس از مشتری ،زحل،اورانوس ونپتون می باشد.اراتوستن دانشمند یونان،(276- 194قبل از میلاد مسیح) اولین کسی بود که محیط کره زمین را محاسبه کرد. اوسایه ظهر اواسط تابستان را،در چاههای عمیق سین که (امروزه اسوان نامیده می شود ودر کنار رود نیل در مصر قرار دارد) و اسکندریه را مقایسه کرد. و به درستی تصور کرد از انجا که خورشید بسیار دور است پرتوهای ان تقریبا موازی هستند.و بادانستن فاصله دو محل ، محیط زمین را بالغ بر 250000 استادیا (واحد سنجش محیط زمین ) محاسبه کرد . به طور دقیق مقدار یک واحد سنجش محیط زمین ناشناخته است، بنابراین دقت او نا مطمئن و احتمالی اما بسیار نزدیک به حقیقت بود او همچنین انحراف محور کره زمین و فاصله آن از ماه و خورشید را با دقت اندازه گرفت.

ماه

کره زمین یک ماه دارد. قطر کره ماه در حدود یک چهارم قطر کره زمین است. کره ماه ممکن است بخشی از کره زمین بوده باشد که بر اثر برخورد جسمی بزرگ باکره زمین در میلیاردها سال پیش از آن جدا شده است .

 

جرم ، چگالی وسرعت گریز

جرم کره زمین برابر 98/5  ضربدر 10 به توان 24 کیلو گرم است . کره زمین دارای چگالی متوسط 5520 کیلو گرم بر متر مکعب است (آب دارای چگالی 1027 کیلو گرم بر متر مکعب است ). پر چگال ترین سیاره  منظومه شمسی کره زمین می باشد. یک جسم برای فرار از کشش گرانشی زمین باید به سرعت 24840 مایل در ساعت (برابر 11180 متر بر ثانیه ) برسد .

 

 طول مدت یک روز و سال بر روی کره زمین

یک روز بر روی کره زمین 93/23 ساعت طول میکشد . (این به این معنی است که مددت 93/23 ساعت طول می کشد تا کره زمین یک بار به دور محور خودش بچرخد این فرآیند یک روز نجومی نام دارد ). یک سال بر روی کره زمین به اندازه 26/365 روز بر روی این کره طول می کشد . ( این به این معنی است که 26/365 روز طول می کشد تا کره زمین یک بار مدار خورشید را دور بزند ). حرکت وضعی زمین به مرور زمان تا اندازه ای کند میشود یعنی تقریبا هر ده سال  یک ثانیه کندتر خواهد شد.

مدار زمین

کره زمین به طور میانگین مسافت 93 میلیون مایل (برابر با 149600000 کیلومتر ) را در مدار خودش به دور خورشید می پیماید . این فاصله بر حسب یک واحد نجومی (AU) تعریف می شود . در حدود روز دوم ژانویه هر سال زمین نزدیکترین فاصله را با خورشید (4/91 میلیون مایل برابربا 1/147 میلیون کیلومتر ) دارد . این هنگام نزدین یا حضیض نام دارد . در حدود دوم جولای هر سال زمین بیشترین فاصله را با خورشید (8/94 میلیون مایل برابر 6/152 میلیون کیلومتر ) دارد . این هنگام اوج یا دورین گاه  نام دارد .

خروج مرکزی مداری

خروج از مرکز مدار کره زمین  برابر با 017/0 است . مدار کره زمین تقریبا دایره است .

انحراف محور کره زمین و فصول

محور کره زمین از خط عمود بر مدار خورشید ، به اندازه 45/23 درجه انحراف یافته است . این انحراف باعث به وجود آمدن چهار فصل سال یعنی تابستان ، بهار ، زمستان و پائیز می شود . از آنجائی که محور زمین دارای انحراف است، بخشهای مختلف کره زمین در زمانهای مختلف سال در جهت خورشید قرار می گیرند. این پدیده مقدار آفتاب در یافتن هر منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد.

سرعت

سطح کره زمین در خط استوا به مقدار 40000 کیلومتر در شبانه روز حرکت می کند . این به معنای سرعتی برابر 1040 مایل بر ساعت  یا 1670 کیلومتر بر ساعت است . این سرعت از تقسیم محیط کره زمین در خط استوا (حدود 24900 مایل یا 40070 کیلومتر )بر تعداد ساعات شبانه روز (24) محاسبه می شود .

از انجایی که محیط زمین در قطبین به صفر نزدیک می شود ،هنگامی که به سمت یکی از دو قطب حرکت می کنید این سرعت تقریبا به صفر کاهش پیدا می کند. زمین با سرعتی در حدود 30 کیلو متر بر ثانیه در مدار به دور محور خودش می چرخد. این سرعت توسط سرعت چرخش تقریبی زمین (5/0کیلو متر بر ثانیه) در نزدیکی خط استوا سنجیده می شود.

برای نشان دادن اثر گل خانه ، در اندازه جو در این تصویر مبالغه شده است. ضخامت جو کره زمین در حدود300 مایل(480کیلو متر ) است. اما بیشترین مقدار جو زمین در حدود 10 مایل (16 کیلو متر ) سطح زمین است.

مقدار دما بر روی کره زمین

مقدار دما بر روی کره زمین 136 تا 127- درجه فارنهایت (برابربا 58 تا 88 درجه سانتی گراد) در نوسان است. پائین ترین دمای ثبت شده در جولای 1983 در منطقه وستوک قطب جنوب است و بالا ترین دمادر سپتامبر 1922 در کشورلیبی در قاره افریقا به ثبت رسید. تاثیر گلخانه ای باعث محصور شدن گرما در جو می شود. جو اجازه ورود مقداری پرتوی مادون قرمز را به درون فضا می دهد که کمی از انها به زمین انعکاس می یابند.

جو زمین

جو زمین متشکل از لایه نازکی از گازها است که کره زمین را احاطه کرده است. این گازها شامل 78 % نیتروژن، 21 % اکسیژن، 9/0%ارگون، 03/0%دی اکسیدکربن ومقدار کمی از گازهای دیگر است.

جو زمین به واسطه گاز زدایی سیاره ای به وجود امد، فرایندی که در ان گازهایی مانند دی اکسیدکربن، بخاراب، دی اکسیدگوگرد و نیتروژن از درون زمین از طریق اتشفشانها ودیگر جریانات ازاد شدند. اشکال زندگی بر روی زمین از هنگام تکامل ترکیب جو را تعدیل کرده اند.

کره زمین سومین سیاره از طرف خورشید درمنظومه شمسی است. وتنها سیاره قابل زیست منظومه شمسی می باشد. و یک ماه دارد. قطر زمین در حدود 7926 مایل (12756 کیلو متر) است. وپنجمین سیاره بزرگ منظومه شمسی پس از مشتری، زحل، اورانوس و نپتون است.

پلوتو عنوان سیاره را از دست داد

پلوتو عنوان سیاره را از دست داد (شهریور 1385)

 

  

اتحادیه بین المللی ستاره شناسان در اجلاس خود در پراگ، پایتخت جمهوری چک، به این نتیجه رسیده است که پلوتو را نباید یک سیاره به حساب آورد. پیش از این پلوتو به عنوان نهمین سیاره منظومه شمسی شناخته می شد.

به نقل از بی بی سی، پلوتو بسیار دورتر و کوچکتر از هشت سیاره منظومه شمسی است و کارشناسان مدتها در مورد این مساله که آیا پلوتو مستحق عنوان سیاره هست یا نه اختلاف نظر داشتند.

ستاره شناسان حاضر در نشست پراگ، پس از یک هفته جلسات طولانی، تصمیم گرفتند که پلوتو را در یک دسته کاملا جدید طبقه بندی کنند و آن را به عنوان جرم متفاوت از هشت سیاره دیگر تعریف کنند.

بیش از 2500 ستاره شناسان حرفه ای دنیا پلوتو را در زمره اجرام آسمانی شمرده و آن را یک سیاره کوچک از نوع "کوتوله های یخی" تعریف کردند.

مساله خروج پلوتو از تعریف منظومه شمسی زمانی حادتر شد که یک جرم دیگر از نوع پلوتو اما بزرگتر به نام "2003 UB313" توسط یک منجم آمریکایی کشف شد.

پلوتو که در سال 1930 کشف شد تنها 2360 کیلومتر قطر دارد و از جهات مختلف از کرات آشناتر مانند زمین، مریخ، مشتری، کیوان یا حتی نپتون (نزدیک ترین همسایه پلوتون) متفاوت است.

پس از رصد "2003 UB313" توسط تلسکوپ فضایی هابل معلوم شد که این جرم آسمانی از پلوتو بزرگتر است و قطر آن به 3000 کیلومتر می رسد.

تصمیمات این ستاره شناسان ممکن است در نهایت در کتاب های درسی و دانشنامه ها ثبت شود.

منظومه شمسی ما پس از این تغییرات شامل هشت سیاره یعنی تیر، ناهید، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس و نپتون می شود.

اخترشناسان هشدار دادند: بعد از حذف پلوتو اکنون نوبت نپتون است!                

 

  

برخی اخترشناسان جهان معتقدند کنار گذاشته شدن پلوتو از باشگاه سیارات منظومه شمسی ممکن است وضعیت سایر سیارات دیگر این منظومه همچون نپتون را هم در معرض خطرات مشابه قرار دهد. به گزارش ایسنا، این اخترشناسان مدعی هستند که ارائه تعریف جدید از سیاره از سوی اتحادیه بین‌المللی نجوم می‌تواند وضعیت فعلی نپتون به عنوان یک سیاره را به شدت در معرض خطر قرار دهد.
  

  
آنها می‌گویند که نپتون نیز همچون پلوتو نمی‌تواند مطابق معیارهای ارائه شده در تعریف جدید سیاره باشد.
  

  
چندی پیش نشست جهانی اخترشناسان در پراگ - پایتخت چک - برگزار شد که در شرایطی که انتظار می‌رفت با تصویب تعریف پیشنهادی از سیاره، شمار سیارات منظومه شمسی به 12 مورد برسد اما در نهایت اختر شناسان رای بر آن دادند که با حذف پلوتو از باشگاه سیارات شمار سیارات این منظومه کمتر شود.
  

   از سوی دیگر برخی منتقدان بر این باور هستند که گرچه رای گیری در خصوص تعریف جدید سیاره و اخراج پلوتو از باشگاه سیارات منظومه شمسی به صورت اکثریت انجام شد با این حال با توجه به این که تنها 400 تن از 10 هزار عضو این اتحادیه در این نشست حضور داشتند، باید این تصمیم کنار گذاشته شود.

کشور های اطراف دریای خزر

 کشور های اطراف دریای خزر

 

در نقطه تلاقی خاورمیانه، اروپا و آسیا، دریای خزر بیابانهای سرد و قاره‌ای و نیمه بیابانها در شمال و شرق، مناطق کوهستانی و کوههای گرم‌تر در جنوب و جنوب غرب را دربرمی‌گیرد.

زمین‌های باتلاقی ساحلی خزر، شامل تالاب‌های شور و کم عمق است که بیش از 400 گونه منحصربفرد از انواع پرندگان و گونه‌های زیستی را به آنجا جذب می‌کنند.به عنوان بزرگترین حجم آب محصور در خشکی  دریای خزر که بوسیله کشورهای آذربایجان، ایران، قزاقستان، روسیه و ترکمنستان احاطه شده ، زیستگاهی برای Osyester مشهور ( واژه روسی برای ماهی استروژن ) است که منبع اصلی خاویار می‌باشد.

اگرچه تولید و توسعه نفت در آذربایجان از 100 سال پیش آغاز شده است، اما فروپاشی اتحاد شوروی همزمان کشف ذخایر جدید و قابل ملاحظه گاز و نفت در منطقه خزر، منجر به افزایش علاقه‌مندی ( شامل نگرانی در مورد محیط زیست ) در ناحیه شد.گو این که افول اقتصادی که با تجزیه اتحاد شوروی همراه بود، تولیدات صنعتی و نتیجتاً جریان مواد آلوده کننده به درون خزر را در منطقه کاهش داده است، اما سال‌ها غفلت و کوتاهی دریای خزر را در یک موقعیت مخاطره‌آمیز زیست محیطی قرار داده است.بیش از نیمی از جمعیت روسیه و بیشتر صنایع سنگین فاضلاب خود را به ولگا می‌ریزند و این رودخانه نتیجتاً به دریای خزر وارد می‌شود.

استخراج نفت و مجتمع‌های تصفیه(خانه) در باکو و سوم گائیت در آذربایجان منابع اصلی آلودگی زمینی هستند، و حوزه‌های نفتی ساحلی ، پالایشگاهها، و ماشین‌آلات پتروشیمی، مقادیر عظیمی ضایعات سمّی ، مواد بازیافت و نشت نفت را به دریا می‌ریزند.

علاوه براین ما ضایعات جامد و مایع رادیواکتیوی که نزدیک نیروگاه هسته‌ای ”گویرفسکایا“ در قزاقستان برجای گذارده می‌شوند، دریای خزر را آلوده می‌کنند.

استخراج نفت و مجتمع‌های تصفیه(خانه) در باکو و سوم گائیت در آذربایجان منابع اصلی آلودگی زمینی هستند، و حوزه‌های نفتی ساحلی ، پالایشگاهها، و ماشین‌آلات پتروشیمی، مقادیر عظیمی ضایعات سمّی ، مواد بازیافت و نشت نفت را به دریا می‌ریزند.

استخراج نفت و مجتمع‌های تصفیه(خانه) در باکو و سوم گائیت در آذربایجان منابع اصلی آلودگی زمینی هستند، و حوزه‌های نفتی ساحلی ، پالایشگاهها، و ماشین‌آلات پتروشیمی، مقادیر عظیمی ضایعات سمّی ، مواد بازیافت و نشت نفت را به دریا می‌ریزند.

هم چنانکه فعالیت‌های اقتصادی در منطقه دوباره افزایش می‌یابد، انتظار می‌رود تخلیه‌های سابق و سطوح آلودگی گسترده مجدداً از سرگرفته شده، و به دنبال آن آلودگی دریا و به خطر افتادن زندگی ساکنین منطقه محتمل می‌باشد.

علاوه براین ما ضایعات جامد و مایع رادیواکتیوی که نزدیک نیروگاه هسته‌ای ”گویرفسکایا“ در قزاقستان برجای گذارده می‌شوند، دریای خزر را آلوده می‌کنند.

هم چنانکه فعالیت‌های اقتصادی در منطقه دوباره افزایش می‌یابد، انتظار می‌رود تخلیه‌های سابق و سطوح آلودگی گسترده مجدداً از سرگرفته شده، و به دنبال آن آلودگی دریا و به خطر افتادن زندگی ساکنین منطقه محتمل می‌باشد.

تاثیر مواد آلوده کننده روی سلامتی انسان قابل اندازه‌گیری است، و صید ماهی استروژن خزر به نحو چشمگیری در سالیان اخیر، از 30000 تن در 1985  به 13300 تن در 1990 و سپس به 2100 تن در 1994 کاهش یافته است. بنابراین، احتیاج مبرم به توجه جدی به آلودگی محیط زیست خزر بوسیله صنایع سنگین، کشاورزی، محصولات نفتی و نیروگاهها می‌باشد.

 

 ایران

 

ایران دومین تولیدکننده بزرگ نفت اوپک است که 9 درصد ذخایر نفت دنیا و 15 درصد منابع گاز آن را داراست. به علاوه ایران نقش استراتژیک در حفظ امنیت منطقه داراست.

جمهوری اسلامی ایران از شمال به دریای خزر و کشورهای ترکمنستان ، آذربایجان و ارمنستان و از مغرب به ترکیه و عراق و از مشرق به افغانستان و پاکستان و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان محدود است. پایتخت آن تهران و مساحت آن 195/648/1 ک.م است. جمعیت آن (طبق آمار 1997) 000/305/62 نفر و زبان رسمی کشور فارسی است. واحد پول آن ریال است. نژاد نیمی از مردم فارس و بقیه ترک ، کرد ، گیلکی و لر می‌باشد. دین آن اسلام اثنی‌اعشری می‌باشد.

 

 

 

            

 تاریخچه :

اقتصاد ایران که به سختی متکی به درآمد حاصل از صادرات نفت است(حدود 80 درصد کل درآمدهای صادراتی، 40 تا 50 درصد بودجه دولتی و 10 الی 20 درصد تولید ناخالص ملی) ، در طی سالهای 1998 و اوائل 1999 ضربه سختی از سقوط قیمت نفت خورد، اما پس از آن با افزایش قیمت نفت تا حد زیادی بهبود یافت. در سال 2000 تولید ناخالص ملی در حدود 5 الی 9/5 درصد رشد یافت، در 2001 انتظار می‌رود اندکی کاهش پیدا کند. اما هنوز با نرخ 4/4 درصدی سرپا ومقاوم است. اقتصاد ایران به طور نامطلوبی از دومین سال متوالی خشکسالی و اثر آن بر روی بخش کشاورزی تاثیر پذیرفته است.

از سوی دیگر تورم در حد بالایی حدود 14 درصد باقی مانده است. در فوریه 2001 ، حکومت ایران یک بودجه 56 میلیون دلاری را برای سال مالی ایرانی آینده پذیرفت (که از 21 مارس شروع می‌شود) در سال 2001 انتظار می‌رود درآمد صادرات نفت ایران به 8/22 میلیون دلار برسد که اندکی کمتر از 6/23 میلیون دلار در سال 2000 خواهد بود.

ایران فشارهای مربوط به بودجه ، رشد سریع جمعیت جوان که با محدودیت‌های شغلی و سطح بالای بیکاری روبرو هستند، روبروست.

برای حل معضلات اقتصادی دولت ایران نوعی واگذاری به بخش خصوصی و تجدید ساختارهای دیگر و اقدامات گوناگونی را پیشنهاد کرده است. سرانجام ایران درصدد پیوستن به سازمان تجارت جهانی می‌باشد.

 ترکمنستان

 

 

ترکمنستان برای بازار انرژی دنیا مهم است زیرا بیش از 100 تریلیون فوت مکعب ذخایر گاز طبیعی دارد. همچنین با دریای خزر که ذخایر اصلی نفت و گاز را داراست، هم مرز است.

جمهوری ترکمنستان در شرق دریای خزر واقع است. از شمال و شمال شرق با کشورهای قزاقستان و ازبکـستان ، از جنوب با ایــران و افغانستان هم مرز است. پایتخت آن عشق‌آباد و مساحت آن 100/488 کیلومترمربع است.

جمعیت آن (طبق آمار 1997) 000/695/4 نفر و زبان رسمی کشور ترکمنی و واحد پول آن منات ترکمنستان است. نژاد اکثریت مردم ترکمن و دین اکثریت غالب با مسلمانان سنی است.                                             

 

  

تاریخچه :

ترکمنستان، یک کشور عمدتاً بیابانی آسیای مرکزی است که پنجمین ذخایر گاز طبیعی دنیا و ذخایر قابل ملاحظه‌ نفت را داراست. بدنبال فروپاشی اتحاد شوروی ترکمنستان از یک کاهش چشمگیر تولید ناخالص ملی ضربه خورد، اگر چه کمتر از دیگر ایالت‌های شوروی سابق، بدلیل اینکه اقتصادش از قیمت بالای نفت و گاز و یک افزایش ناگهانی در واحد پولی رایج کشور، بهره گرفت.

اقتصاد ترکمنستان، که برپایه نفت، گاز طبیعی و کتان (پنبه) استوار است، از زمان استقلال در سال 1991 تا 1998 رو به نقصان داشته است، از جمله یک کاهش عظیم 9/25 درصدی در 1997 زمانیکه شرکت عظیم روس گازپروم از دسترسی ترکمنستان به شبکه خط لوله‌اش بدنبال مناقشه پرداخت دستمزد جلوگیری کرد. در همان زمان، شبکه خط لوله روسیه تنها گزینه صادرات گاز ترکمنستان بود. در 1998 اقتصاد ترکمنستان رو به بهبودی نهاد در 1999 و 2000 ، بوسیله صادرات گاز و افزایش قیمت گاز ونفت در جهان تقویت شد و اقتصاد ترکمنستان به ترتیب تا 12 و 17 درصد رشد یافت.

 

 قزاقستان

 

 

قزاقستان ذخایر نفت و گاز قابل ملاحظه‌ای دارد، اخیراً با بازگشایی خط لوله نفت تنگیز- نوروسیک این کشور شروع به بهره‌برداری و استفاده از توان صادراتی عظیم خود می‌نماید. با پیش‌بینی دستیابی به بیش از 10 بیلیون بشکه نفت در حوزه‌های ساحلی “کاشگان” قزاقستان می‌تواند یکی از تولیدکنندگان اصلی نفت جهان در دهه آینده باشد.   

    

 

 

 

 

پیشینه کلی

به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 ، قزاقستان تازه استقلال یافته ، به رهبری رئیس جمهور نوروسلطان نظربایف ، به دنبال رکود شدید اقتصادی ؛ ضرورت کاهش تولیدات صنایع سنگین قدیمی کشور را احساس نمود.

رکود اقتصادی تا 1995 ادامه یافت، زمانی که آهنگ اصلاحات اقتصادی و واگذاری به بخش خصوصی سرعت یافت، و این ناشی از دگرگونی اساسی در واگذاری امتیازات به بخش خصوصی بود.

اقتصاد قزاقستان مجدداً در سال 1998 با یک کاهش 5/2 درصدی در رشد تولید ناخالص ملی، رو به کاهش نهاد. این امر ناشی از تأثیرات بحران مالی آسیا در سال 1997، سقوط قیمت‌های نفت و بحران مالی روسیه در اگوست 1998 بوده است.

افزایش قیمت نفت در 1999 ، ‌با یک برداشت خوب غلات و کاهش به هنگام نرخ رسمی رایج کشور به هم پیوست و اقتصاد این کشور را از رکورد بیرون کشید. قزاقستان در سال 1999 رشدی معادل 7/1 درصد داشته است.

 

 روسیه

 

 

روسیه برای بازار انرژی جهان مهم است،‌ زیرا این کشور بزرگترین ذخایر گاز طبیعی، دومین ذخایر زغال سنگ و هشتمین ذخایر نفت جهان را داراست. هم‌چنین روسبه بزرگترین صادر کنندة‌ گاز طبیعی ، دومین صادر کنندة نفت و دومین مصرف کنندة‌ انرژی در جهان است.

جمهوری فدراتیو روسیه از شمال با اقیانوس منجمد شمالی، از غرب با دریای ..... و دریای اختسک ، از شرق با کشورهای فنلاند، استونی، روسیه سفید و اوکراین ؛ از جنوب با گرجستان، آذربایجان قـزاقستان ، دریـای خـزر، مغولستان و چیـن هم مرز است. پـایتخت آن مسکو و مساحت آن   400/075/17 کیلومترمربع است. جمعیت آن (طبق آمار 1997) 000/231/147 نفر و زبان رسمی کشور روسی است. واحد پول آن روبل است. نژاد اکثریت مردم روس سفید و بقیه تاتار، اوکراینی، چوواش و پاشقیر است. دین کشور مسیحی ارتدوکس و کاتولیک است.

 

 پیشینه ( تاریخچه)

اقتصاد روسیه در بهترین وضعیت خود پس از فروپاشی اتحاد شوروی از ده سال پیش تاکنون بوده است. کاهش شدید برابری روبل، به دنبال بحران مالی اوت 1998 موجب افزایش قابلیتهای رقابتی صادرات روسیه گردید . در پی افزایش شدید قیمت نفت در 2000-1999، به موازات افزایش ثبات سیاسی به دنبال انتخاب ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهور در مارس 2000، روسیه بیشترین رشد اقتصادی را داشته است. تولید ناخالص ملی روسیه (Gop) در 2000 رشد 3/8 درصدی داشته است.

اقتصاد روسیه در بهترین وضعیت خود پس از فروپاشی اتحاد شوروی از ده سال پیش تاکنون بوده است. کاهش شدید برابری روبل، به دنبال بحران مالی اوت 1998 موجب افزایش قابلیتهای رقابتی صادرات روسیه گردید . در پی افزایش شدید قیمت نفت در 2000-1999، به موازات افزایش ثبات سیاسی به دنبال انتخاب ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهور در مارس 2000، روسیه بیشترین رشد اقتصادی را داشته است. تولید ناخالص ملی روسیه (Gop) در 2000 رشد 3/8 درصدی داشته است.

در این بین ، اقتصاد روسیه نسبت به نوسان قیمت انرژی در جهان فوق‌العاده حساس است. تحلیل‌گران معتقدند که کاهش قیمت نفت در سال 2001 می‌تواند برای اقتصاد روسیه منفی باشد. تورم در مه 2001 به 25% در سال رسید و تولید ناخالص ملی، هنگامی که پیش‌بینی می‌شد در 2001  رشد یابد، اکنون به 7/4% کاهش یافته است. مشاور اقتصادی رئیس جمهور پوتین ،‌آندره ایلاریونف ، علناً دولت را جهت به هدر دادن ثروت عظیم نفتی به باد انتقاد گرفت ، با اشاره به اینکه امتیاز نخست می‌توانست بسیار بهتر مدیریت شود.

منابع می‌گویند اظهارات ایلاریونوف ناشی از نگرانی‌ است که در مورد وقفه در اصلاحات ساختاری به علت شعف ناشی از درآمدهای نفتی است.

 

 آذربایجان

 

آذربایجان بدلیل ذخایر نفت و گاز طبیعی خود توجه بین‌المللی را به سوی خود جلب نموده است.

سرمایه‌گذاران خارجی برای توسعه منابع نفت و گاز در حوزه دریای خزر به آذربایجان کمک می‌کنند، و احداث خطوط لوله جدید ممکن است در دهة آینده این کشور را به یکی از صادرکنندگان مهم انرژی تبدیل نماید.

جمهوری آذربایجان از شمال با روسیه و گرجستان، از شرق با دریای خزر، از غرب با ارمنستان و از جنوب با ایران هم مرز است.

پایتخت آن باکو و مساحت ان 600 86 کیلومتر مربع است. جمعیت آن (طبق آمار 1997) 7617000 نفر و زبان رسمی کشور آذری است. واحد پول آن منات آذربایجان است. نژاد اکثر مردم آذری و بقیه روس، ارمنی و لزگی هستند. دین کشور اسلام است.          

 

  

 پیشینه کلی

آذربایجان، که اسقلالش را با فروپاشی اتحاد شوروی در 1991 بدست آورد، با مسائل بسیار زیادی در انتقال از یک اقتصاد تحت تسلط به یک اقتصاد بازار آزاد مواجه شد. از جمله این مشکلات می‌توان به از دست دادن بازارهای سنتی خود، نیاز به گسترش دادن اقتصادش، کنترل کاغذبازی‌های افراطی و گام کند اصلاحات ساختاری اشاره نمود. امید آذربایجان برای رشد اقتصادی آتی ، به پیشرفت موفقیت‌آمیز ذخایر عظیم نفت و گاز در منطقة دریای خزر متکی است. صادرات نفت خام و تولیدات نفتی بیش از 70 درصد صادرات آذربایجان را تشکیل می‌دهد و درآمدهای حاصل مربوط به نفت تقریباً 50% بودجه دولت را تامین می‌کند.

  

در 29 دسامبر 1999 رئیس جمهور علی‌اُف دستوری مبنی بر ایجاد یک صندوق نفت ملی صادر کرد که از وجوه بدست آمده از سرمایه‌گذاری‌های خارجی مربوط به نفت در داخل آذربایجان استفاده می‌نماید. با این وجود درگیری ناگورنو قره‌باغ مانع بررسی پیشرفت اقتصادی است و کشور هنوز با تنگناهای مالی در چندین سال آینده مواجه است زیرا در‌آمدهای نفتی آذربایجان احتمالاً محدود به پنج سال آینده محدود خواهد بود.

قسمت اعظم زیربنای اقتصادی آذربایجان که در طی دورة جماهیر شوروی ساخته شده در شرایط نامناسبی قرار دارد.

 

نام خلیج فارس

نام خلیج فارس

در کهن ترین نامگذاری ها, دریای جنوبی ایران را نارمرتو ( Nar Marratu ) به معنای "رود تلخ" نامیده اند ؛ اما پس از مهاجرت آریاییان و حرکت آنها به جنوب کشور, قوم ایرانی پارس که حکمرانی خود را بر منطقه آغاز کرد, نام خود را به این دریا داد ؛ و از آن زمان, خلیج فارس در جهان نام آور شد.

در دوره هخامنشیان نام خلیج فارس (دریای پارس) شناخته شده بود. اسکندر مقدونی که به قصد تسخیر سرزمین های مشرق وارد سرزمین ایران شده بود, خود را به دریای پارس رساند و در آن کشتی رانی کرد. از مورخان یونانی، فلاویوس آریانوس ( Flavius Arrianus ) (قرن دوم میلادی) و همزمان با وی بطلمیوس و دیگران و نیز مورخان رومی از این دریا با نام پارس یاد کرده اند و این نام به زبان های فرانسوی, انگلیسی, آلمانی, ایتالیایی, روسی, ژاپنی, چینی, ترکی و عربی و جز اینها راه پیدا کرده است. اما در دوره اسلامی, از آغاز فتوحات تا کنون, همه مورخان و جغرافیدانان مسلمان (ایرانی و عرب و ترک), نام این خلیج را «بحر فارسی», «خلیج الفارسی», «خلیج فارس» و «دریای پارس» آورده اند. برپایه پژوهش استاد محمد جواد مشکور به ترتیب تاریخ حیات مؤلفان بزرگ, منابع متعدد زیر را می توان ارائه داد:

 

ـ ابن فقیه در کتاب البلدان (تألیف 279 ق.): بحر فارس

ـ ابن رسته در کتاب الاعلاق النفیسه (تألیف 290 ق.): خلیج الفارسی

ـ سهراب (قرن سوم هجری) در کتاب عجایب الاقالیم السبعه: بحر فارس

ـ ابن خردادبه (درگذشته 300 ق.) در کتاب المسالک الممالک: بحر فارس

ـ بزرگ بن شهریار در کتاب عجایب الهند (تألیف 342 ق.): بحر فارس

ـ اصطخری (درگذشته 346 ق.) در کتاب المسالک الممالک: بحر فارس

ـ اصطخری در کتاب الاقالیم: بحر فارس

ـ مسعودی (درگذشته 346 ق.) در کتاب مروج الذهب: بحر فارس

ـ مسعودی در کتاب التنبیه والاشراف: بحر الفارس

ـ ابن مطهر در کتاب البدء والتاریخ (تألیف 355 ق.): خلیج الفارس

ـ ابوریحان بیرونی (درگذشته 440 ق.) در کتاب التفهیم: خلیج پارس ـ دریای پارس

ـ ابوریحان بیرونی در کتاب قانون المسعودی: دریای فارس

ـ ابوریحان بیرونی در کتاب تحدید نهایات الامانی: بحر فارس

ـ ابن حوقل در کتاب صورة الارض (تألیف 367 ق.): بحر فارس

ـ مؤلف ناشناخته حدود العالم من المشرق الی المغرب (تألیف 372 ق.): خلیج فارس ـ دریای پارس

ـ مقدسی در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم (تألیف 375 ق.): بحر فارس

ـ محمد بن نجیب در کتاب جهان نامه (تألیف قرن چهارم): بحر پارس

ـ ابن بلخی در کتاب فارسنامه (تألیف حدود 500 ق.): بحر فارس

ـ طاهر مروزی در کتاب طبایع الحیوان (تألیف حدود 514 ق.): الخلیج الفارس

ـ شریف ادریسی (درگذشته 560 ق.) در کتاب نزهة المشتاق: بحر فارس

ـ یاقوت حموی (درگذشته 626 ق.) در کتاب معجم البلدان: بحر فارس

ـ زکریای قزوینی (درگذشته 682 ق.) در کتاب آثار البلاد: بحر فارس

ـ زکریای قزوینی در کتاب عجایب المخلوقات: بحر فارس

ـ انصاری الدمشقی (درگذشته 727 ق.) در کتاب نخبة الدهر: بحر فارس

ـ ابوالفداء (درگذشته 732 ق.) در کتاب تقویم البلدان: بحر فارس

ـ شهاب الدین احمد نویری (درگذشته 733 ق.) در کتاب نهایة الارب: خلیج فارس

ـ حمدالله مستوفی قزوینی (درگذشته 740 ق.) در کتاب نزهة القلوب: بحر فارس

ـ ابوحفص ابن الوردی (درگذشته 749 ق.) در کتاب خریده العجایب: بحر فارس

ـ ابن بطوطه (درگذشته 777 ق.) در کتاب مشهور به رحله: بحر فارس

ـ قلقشندی (درگذشته 821 ق.) در کتاب صبح الاعشی: بحر فارس

ـ حاجی خلیفه (درگذشته 1067 ق.) در کتاب جهان نما (ترکی): بحر فارس

ـ شمس الدین محمد سامی در قاموس الاعلام (قرن سیزدهم هجری): خلیج بصره

ـ البستانی در دایرة المعارف البستانی (طبع 1883 م.): الخلیج العجمی

بدین سان, تا عصر حاضر, نام دریای جنوبی ایران, «خلیج فارس» بوده است و در این باره شک و شبهه ای وجود ندارد.

از برنامه های بی.بی.سی در روز شنبه 20 نوامبر 2004 میلادی شنیده شد که مؤسسه آمریکایی «نشنال جئوگرافیک» که به لحاظ علمی در دانش جغرافیا و رشته های وابسته به آن, از اعتبار جهانی نزدیک به یک قرن برخوردار است, در اطلس تازه خود تغییرات بسیاری پدید آورده, از آن میان در داخل پرانتز در برابر خلیج فارس واژه مجعول «خلیج عربی» را گنجانده است. آقای آلن کارول, مدیر تدوینگران اطلس مزبور, توضیح داده است که "سیاست مؤسسه نشنال جئوگرافیک در ثبت نام مکانها, سیاست «دوفاکتو» است ؛ یعنی براساس نامهایی که در عمل به کار می رود تصمیم گرفته می شود."

آقای کارول ضمن اذعان به کاربرد این نام در پاره ای از کشورها تصریح کرده است: نام «خلیج فارس» در اطلس نشنال جئوگرافیک همچنان به عنوان نام اصلی این خلیج به کار خواهد رفت و دلیل دیگری که نام خلیج عربی هم در این اطلس گنجانده شده این است که کسانی که از این نام به عنوان کلید واژه در جست و جوهای اینترنتی استفاده می کنند, بتوانند اطلاعات مورد نیاز خود را بیابند.

البته این امر نوعی "توجیه سیاسی" است و جنبه منطقی و علمی اطلس نگاری ندارد.

اطلس یاد شده نه تنها نامهای جزایر ایرانی را تغییر داده و برپایه خواست ساکنان برالعرب نوشته است, بلکه درباره سه جزیره ایرانی تنب بزرگ و تنب کوچک (تمب ـ تپه, پشته) و ابوموسی (بوموسو ـ سرزمین سبز) اصطلاح «تصرف شده توسط ایران» (
Occupied by Iran ) را نیز اضافه کرده است. حال آن که بلندی های جولان ( Golan Heights ) که 40 سال پیش توسط قشون صهیونیستی اشغال گردید و اعتراض محافل صلح دوست جهان و جامعه عرب را پدید آورد, بخشی از اسرائیل (A Part of Israel ) شناخته شده و شگفتا که صدای اعتراض «العروبه» نیز به گوش نرسید. این امر خود نشان دیگری از جانبداری غیر واقع «اطلس ملی امریکا» در شناساندن نامهای جغرافیایی به شیوه علمی است.
عنوان نابهنجار و استعمار ساخته خلیج عربی توسط یک کارگزار انگلیسی به نام لرد چارلز بلگریو بر سر زبانهای اعراب افتاد. وی در سالهای 1928 تا 1957 میلادی (1307 ـ 1337 شمسی) پس از 30 سال اقامت در خلیج فارس و داشتن مشاغل سیاسی و مشاهده تمام مناطق این خلیج ایرانی از نزدیک و انجام تحقیقات میدانی و مطالعه و بررسی های متون و منابع قدیم و جدید بر بسیاری از ماجراهای خلیج فارس آشنایی یافت.
او در سال 1955 میلادی (1334 شمسی) کتابی با عنوان به بحرین خوش آمدید, در لندن انتشار داد و در آن کتاب از خلیج فارس با نام اصلی و واقعی و تاریخی آن یاد کرد. اما در سالهایی که فرمانروایی او در خلیج فارس روبه اتمام بود, برای نخستین بار در مجله عربی زبان «صوت البحرین» طی مقاله ای عنوان «خلیج العربی» را به کار برد. این امر در زمان اوج هیجانات «العروبه» کشـورهـای عـرب بـود و از این رو در پی شکست های جنگی از اشغالگران قدس و عقده گشایی های روانی ـ اجتماعی, دست آویزی گردید و روشنفکران و مبارزان عرب, حتی آنان که در صف نبرد با استعمار بودند, فریفته این توطئه استعماری شدند و ناآگاهانه یا مغرضانه اسیر جعلیات شدند.
بلگریو در سال 1966 میلادی (1345 شمسی) کتاب دیگری به نام «ساحل دزدان دریایی» انتشار داد و در آن کتاب بی آنکه سند و مدرکی ارائه دهد, نوشت: «خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی می نامند.» در حالی که هرگز تا آن زمان, اعراب به خلیج فارس نام دیگری نداده بودند. اما او فریبکارانه, این واژه را به اعراب آموخت و اعراب که از استعمار عقده های فراوان داشتند و بی تردید, به حکومت سلطنتی ایران نیز دلبستگی نداشتند, غارت نفت یعنی همه هستی خلیج فارس را فراموش کردند. آنان دلخوش بودند که خلیج فارس را «خلیج العربی» بگویند و بنویسند.


العروبه, آن جنبش کور و نژادگرای بخشهای استعمار زده عربی نیز به گمان این که به پیروزی رسیده است, این واژه را اندک اندک به کار گرفت.
این جعل مزورانه که مقدمات آن از پیش پدید آمده بود, همچنین شرایطی را ایجاد کرد که در پی خروج انگلیسی ها, تحولاتی در خلیج فارس پدید آید. در سال 1971 میلادی (1350 ش.) شرایط جدایی بحرین از ایران فراهم گردید و مالکیت سه جزیره ایرانی ابوموسی, تنب بزرگ و تنب کوچک مورد ادعاهای جدید و نابجای شیخ نشین های برالعرب قرار گرفت.
ناگفته نماند که «دایره المعارف کمبریج» انگلستان نیز در سال 1996 میلادی (1375 شمسی), نام مجعول «خلیج عربی» را به جای نام اصلی و تاریخی خلیج فارس به کاربرد که هم اکنون آن مؤسسه نیز اعلام کرده است برپایه دستورالعمل سازمان ملل متحد در چاپ جدید نام «خلیج فارس» را به کار خواهد برد.
مؤسسه نشنال جئوگرافیک نیز در پی اعتراض های جهانی به ویژه ایرانیان در داخل و خارج کشور و مؤسسات رسمی و دولتی و سازمانهای ملی و بین المللی و احزاب و گروههای گوناگون بر آن شد تا اشتباه علمی (و سیاسی) خود را با حذف نام جعلی «خلیج عربی» در اطلس اینترنتی مرتفع کند. این مؤسسه با ارائه تصویر جدید خلیج فارس در آخرین روز سال 2004 میلادی به جهانیان اعلام کرد: «نامی که بیش از هر چیز برای این خلیج رایج بوده و در طول تاریخ به کار رفته خلیج فارس است».
در مورد سه جزیره ایرانی تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی نیز در نقشه پیشین عبارت «اشغال شده توسط ایران و مورد ادعای امارات» نوشته شده بود که در نقشه جدید, حذف شده و رئیس این مؤسسه طی نامه ای از مقامات ایرانی عذرخواهی کرده است.
(به نقل از کتاب خلیج فارس (از مجموعه از ایران چه می دانم) تألیف دکتر ناصر تکمیل همایون. چاپ چهارم, تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی, 1383.)
نام «خلیج فارس» ریشه در ژرفای تاریخ و تمدن بشر دارد و تمدن بشر, از آغاز تا سال 1958, نام دیگری بر این دریا نشنیده بود.
سرهنگ عبدالکریم قاسم, در سال 1958, طی کودتایی در کشور عراق به حکومت رسید. وی هنوز از گرد راه نرسیده بود که داعیه رهبری دنیای عرب را به نمایش گذاشت. در راه این اندیشه بود که وی تاکتیک «دشمن تراشی برای تحریک احساسات عمومی ملی» را به کار گرفت و برای نخستین بار خلیج فارس را به نام جعلی «خلیج عربی» خواند. در آن هنگام, دنیای عرب به رهبری سرهنگ عبدالناصر در برابر «دشمن اسرائیلی» خود را سرگرم کرده بود. سرهنگ قاسم, در حقیقت, می خواست با تغییر نام «خلیج فارس» دشمن تازه ای از همسایه ایرانی برای اعراب بتراشد, به این امید که توجه عربها را از قاهره به بغداد و به رهبری خود علیه ایران منحرف سازد.
پیشینه این تلاش نامیمون در حقیقت به دهه 1930 باز می گردد ؛ به دورانی که سرچارلز بلگریو نماینده سیاسی بریتانیا در خلیج فارس, به عنوان مشاور امیر بحرین در خدمت استعمار بریتانیا بود. بلگریو, برخی دوایر محلی همانند اداره پست بحرین و خلیج فارس را تشویق کرد تا نام ساختگی «خلیج عربی» را مورد استفاده قرار دهند. این کار خیلی زود متوقف شد, چرا که آن هنگام با تجدید حیات تلاش های سیاسی گسترده دولت ایران در خلیج فارس مصادف بود.
در این شرایط, بریتانیا نمی توانست با اجرای سیاست دگرگون کردن نام خلیج فارس خود را در انظار بین المللی محکوم سازد و یا دشمنی های خود را با ایران در خلیج فارس آشکار کرده و سبب درگیری نظامی شود. به این دلیل, پرونده تشکیل شده از سوی بلگریو در لندن بسته و بایگانی شد.
در سال 1958 میلادی سرهنگ عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد. وی در همان نخستین ماههای به دست آوردن قدرت, ادعای رهبری دنیای عرب را به نمایش درآورد و تاکتیک دشمن تراشی خارجی برای جلب اندیشه های عربی را به کار گرفت. آن هنگام, دنیای عرب به رهبری سرهنگ جمال عبدالناصر مصری در برابر دشمن اسرائیلی خود را سرگرم کرده بود. سرهنگ قاسم بر این گمان شد که با دگرگون کردن نام خلیج فارس و عربستان خواندن خوزستان, دشمن خارجی جدیدی از همسایه ایرانی برای اعراب بتراشد, تا توجه اعراب را از قاهره به بغداد و به رهبـری خـود علیـه ایران منحرف سازد. وی این بازی سیاسی با تاریخ و جغرافیا را دستاویز جدایی های ایرانی ـ عربی کرد ؛ اما از آنجا که کودتا و سیاستهای خشونت آمیز سرهنگهای بغداد, دوستی اعراب را جلب نکرد, تبلیغات «خلیج عربی» قاسم نیز خریداری میان اعراب پیدا نکرد. نه تنها کشور کویت که پیوسته در سایه و زیر فشار سیاسی بغداد زیسته است, قرارداد استقلال خود را در سال 1961 توأم با نام «الخلیج الفارسی» با بریتانیا امضاء کرد, بلکه دهها سند و نقشه از سال 1958 در عراق چاپ شد که خلیج فارس را به همین نام خوانده اند.
در سال 1963 میلادی روزنامه تایمز لندن, در گزارشی از تلاشهای ناسیونالیستی عربی سرهنگ ناصر, نام ساختگی «خلیج عربی» را درباره خلیج فارس به کار گرفت.


سرهنگ ناصر فراموش کرده بود که اندکی قبل, در آغاز جنجال پان عربیزم خود, دنیای عرب را «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی» خوانده بود. او فراموش کرده بود که در مقدمه کتاب «فراخوانی بزرگ برای آزادی» (الدعوه التحریریه الکبری) که خود نوشته بود (قاهره, 1955), همه جا از «الخلیج الفارسی» نام برده است.
اگر چه تلاشهای سرهنگ ناصر برخی سیاست بازان دنیای عرب را با وی همداستان ساخت, ولی دانشگاهیان و اندیشمندان راستین در دنیای عرب هنوز هم در برابر این تلاش برای زیرپای گذاردن اصول پذیرفته شده بین المللی و تاریخی و جغرافیایی سر فرود نیاورده اند.
سازمان ملل متحد که از بیست و دو کشور عربی عضو دارد, حداقل در سه نوبت نام رسمی و تغییر ناپذیر دریای میان ایران و شبه جزیره عربستان را رسماً «خلیج فارس» اعلام کرد. نخست طی یادداشت شماره:
AD 311/1 GEN مورخ پنجم مارس 1971 ؛ بار دوم طی یادداشت شماره: (C) UNLA 45.8.2 مورخ دهم اوت 1984 نام رسمی دریای جنوب و خاور شبه جزیره عربستان, «خلیج فارس» اعلام شد ؛ بار سوم, طی یادداشت شماره: ST/CS/SER.A/29 به تاریخ دهم ژانویه 1990 فارسی بودن نام خلیج فارس را تأیید کرد.
همچنین کنفرانس سالانه سازمان ملل درباره «هماهنگی در نامهای جغرافیایی» همه ساله فارسی بودن نام «خلیج فارس» را تأکید کرده است.

(به نقل از کتاب نام خلیج فارس در درازای تاریخ تألیف دکتر پیروز مجتهدزاده. مرکز مطالعات و تحقیقات دفاعی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ؛ نشر سایه روشن, 1383 ).

 

 

 

دریاچه های ایران

دریاچه های ایران

دریاچة گَهَر : در دامنة جنوبی اشترانکوه، دو دریاچة آب شیرین به نام گَهَر بالا و گَهَر پایین وجود دارد که از یکدیگر حدود 100 متر فاصله دارند. دریاچة پایینی بزرگتر از بالایی است و فاصلة خطی دو دریاچه، حدود 1600 متر است . سطح دریاچة گَهَر در ارتفاع 2300 متری است و از شهرهای دورود، ازنا به ترتیب 850 و 430 متر بالاتر است. درازای گَهَر حدود 2100 متر و میانگین پهنای آن 355 متر و مساحت آن حدود 75/0 کیلومترمربع است (نبوی، 1364).

اصلیترین گسترة حوضة آبریز دریاچه، پهلوی جنوبی اشترانکوه یعنی «برآفتاب» با حدود 45 کیلومترمربع وسعت است. آب دریاچه محدود به آبهای سطحی نیست و به نظر میرسد که بخشی از آب دریاچه، از چشمههای کف تأمین میشود.

دریاچة گَهَر در درهای به همین نام در پشت اشترانکوه شکل گرفته است در محل دریاچه تودة بزرگی از خاک و سنگ وجود دارد که چون سدی طبیعی در جلوی آبراهههای بالادره را گرفته و در نتیجه دریاچه به وجود آمده است. بنابراین، بنیاد دریاچه را همین تودة فروریخته و جنبش گسلهای گَهَر و دورود تشکیل میدهد. زمان تشکیل این دریاچه دانسته نیست و نیاز به مطالعه دارد.

 

 

دریاچة مهارلو : دریاچة مهارلو در حدود 18 کیلومتری جنوب خاوری شیراز قرار دارد. ارتفاع این دریاچه، 1460 متر از سطح دریا و بیشینة ژرفای آن 3  مترگودی است. به همین دلیل میزان تبخیر بالاست و بخشی از بستر آن را لایهای از نمک میپوشاند و فقط در بخشهای شمالی و مرکزی آن، آن هم با ژرفای خیلی کم (حداکثر 50 سانتیمتر) و شوری زیاد،آب وجود دارد. تأمین کنندة اصلی آب این دریاچه رودها و آبراهههایی هستند که از شمال باختری و جنوب خاوری در آن تخلیه میشوند. مساحت آن در فصول مختلف متفاوت و تابع بارشهای جوی است. جدا از تبخیر زیاد، نهشتههای گچی سازند ساچون و دو گنبد نمکی واقع در خاور این دریاچه، در شوری بی‎اندازة آن تأثیر به سزایی دارند.

دریاچة مهارلو در یک فرونشست ناودیس مانند با روند شمال باختری – جنوب خاوری، شکل گرفته که گسل جوان و لرزهای سروستان از آن میگذرد. به نظر میرسد که حرکات این گسل به ویژه از زمان پلیستوسن پسین به بعد، موجب تشکیل این فرونشست ناودیس گونه شده باشد. به باور کرینسلی (1970) به دلیل نبود سواحل کهن یا پادگانههای بلند، امکان وجود دریاچهای در زمان پیش از پلیستوسن کم است و اگر دریاچهای هم وجود داشته، در نقاطی بوده که امروزه در حاشیة دریاچة فعلی قرار میگیرد.

آب این دریاچه از نوع کلریدسدیم – منیزیم، سولفات سدیم(4SO 2Na ،  2 MgCl، NaCl ) است و  از نمک این دریاچه برای صنایع پتروشیمی استفاده میشود. در ضمن بالابودن پتاسیم و به ویژه منیزیم در شورابههای دریاچة مهارلو، امکان استحصال اقتصادی نمکهای منیزیم به عنوان فرآوردة اصلی و پتاسیم  به عنوان محصول فرعی را امکانپذیر نشان میدهد (وزارت صنایع و معادن، 1381).

 

دریاچة نمک : از این دریاچه به نامهای دیگری همچون دریاچة نمک کاشان، دریاچة نمک قم، دریاچة قم، دریاچة آران و دریاچة مسیله، یاد میشود و نام دریاچة نمک بیشتر به کار میرود. انتخاب این نام به دلیل شوری بسیار زیاد دریاچه است به طوری که در فصل تابستان قطعات نمک بر روی آن شناور میشود.

این دریاچه، با درازای 80 و پهنای 30 کیلومتر، یک فرونشست زمینساختی است که در ارتفاع حدود 795 متر از سطح دریای آزاد تشکیل شده و فاصلة آن تا قم حدود 62 کیلومتر است. وسعت و شکل این دریاچه، متناسب با آبهای تغذیه کننده و میزان بارندگی، تغییرات زیاد دارد و وسعت آن همراه با کفههای گلی پیرامون، حدود 1900 تا 2000 کیلومترمربع است. ولی با توجه به شکل و ریختشناسی پیرامون، به نظر میرسد در زمان پلیوسن، دریاچة نمک وسعت بیشتری داشته و به احتمال گودیهای پیرامون اشتهارد، ساوه، ایوانکی قم و کاشان را احاطه میکرد. بیش از 250 متر از رسوبات سخت نشدة زمان کواترنر در این دریاچه نهشته شده است که نشانگر زمان کواترنر پیشین تا زمان حال هستند (حفاریهای شرکت ملی نفت ایران، 1960).

دریاچة نمک در یک فرونشست کم ژرفای زمینساختی تشکیل شده که پیرامون آن تعدادی گسلهای اصلی و فرعی وجود دارد که بعضی از آنها مانند گسلهای مرنجاب، راوند (بخشی از گسل کوشک نصرت – زفره)، سیاهکوه و دوازده امام، از گسلههای جوان و فعال کواترنر به شمار میروند. این مجموعة گسلها که دو روند متفاوت دارند دریاچه را دربر گرفته تا در تشکیل دریاچه نقش داشته باشند.

دریاچة هامون :  دریاچة هامون با حدود 1800 کیلومترمربع وسعت، بزرگترین حوضة دریاچهای خاور ایران است که از سه حوضچة اصلی یوزک، صابری و هیرمند تشکیل شده که در فصول کم باران و در زمان بادهای 120 روزه از هم جدا و در زمانهای پرباران، دریاچة واحدی را تشکیل میدهند. هیرمند در ایران، و بخشی از صابری در افغانستان است. رودها و آبراهههای زیادی به این دریاچه و باتلاقهای اطراف آن تخلیه میشود که از میان آنها، رود هیرمند بیشترین آبدهی را دارد. از نگاه ریختشناسی، دریاچهها از سه بخش تشکیل شدهاند:

* دریاچههای دائمی، که بیشترین سطح را با ژرفای بیشینه حدود 11 متر دارد.

* دریاچههای فصلی، که بصورت نوار به نسبت باریکی پیرامون دریاچههای دائمی قرار دارند.

* کفههای گلی و باتلاقها، که بیشتر در حاشیة خاوری و جنوب خاوری دریاچهها توسعه دارند.

از دیدگاه زمینشناسی، دریاچه یا مجموعة دریاهای هامون بخشی از بلوک ساختاری هیلمند (هلمند) افغانستان دانسته شده که در خاور گسل شمالی – جنوبی هریرود قرار دارد. اما دادههای منطقهای نشان میدهد که دشت زابل بخشی از فرونشست داریرود افغانستان است که نقاط پست آن مانند دریاچههای هامون، پایانه و محل انباشت بخشی از روانآبهای هندوکُش و آبراهههای سرچشمه گرفته از خاک ایران است.

 

دیگر دریاچههای ایران : تعدادی دریاچة به نسبت کوچک، در نقاط مختلف ایران وجود دارد که چندان شناخته شده نیستند و اطلاعات چندانی از آنها در دسترس نیست. دریاچههای زیر از آن جملهاند:

 

دریاچة آب بوندار: این دریاچه در حدود 60 کیلومتری باختر تا شمال باختری شهرستان دهدز قرار دارد و از جمله دریاچههای آب شیرین کوهستانی ایران است که در یک فروافتادگی زمینساختی قرار گرفته و از سطح دریا حدود 850 متر بلندی دارد. بیشینة درازای آن 2 کیلومتر و پهنای میانگین، 6/1 کیلومتر است. آب این دریاچه، به طور عمده از چشمههای کارستی زیر دریاچه و به مقدار کم از نهرهای کوچکی که در فصول پر باران آب دارند، تأمین میشود.

 

دریاچة مور زرد زیلایی: این دریاچه در حدود 180 کیلومتری شمال باختری یاسوج و در ارتفاع 2180 متری از سطح دریا قرار دارد. برممورزرد زیلایی و برمدلیبو نامهای دیگر این دریاچه است. به نظر میرسد که این دریاچه از انواع کارستی باشد و آب آن از چشمههای کارستی و روان آبهای سطحی تأمین شود.

 

دریاچة سیرانگل: این دریاچه در جنوب دریاچة ارومیه و در کنارة باختری جادة ارومیه – مهاباد قرار دارد. فاصلة آن از ارومیه 85 کیلومتر است و در 20 کیلومتری شمال خاوری نقده قرار دارد. آب این دریاچه از رودهای فرعی و اغلب فصلی، تأمین میشود و به مقدار کمتر، چشمههای زیردریاچهای نیز در این امر مشارکت دارند.

بر خلاف دریاچة ارومیه که فوق اشباع از نمک است، این دریاچه از انواع شور میباشد.

 

 

دریاچة قوریگل: این دریاچه در 18 کیلومتری شمال باختری بستانآباد تبریز قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا 1890 متر است. آب این دریاچه بیشتر از رودها و آبراهههای فصلی و سیلابی و به مقدار کمتر از طریق چشمههای زیردریاچه تأمین میشود و شیرین است.

 

 

دریاچة بَزَنگان: این دریاچه در بلندیهای کپهداغ و در 130 کیلومتری جادة مشهد – سرخس قرار دارد. مساحت این دریاچة آب شیرین، حدود 80 هکتار و بیشینة عمق آن 12 متر است

 

 

دریاچة شطتمی: این دریاچه یک دریاچة کوهستانی در کوههای زاگرس است که در نزدیکی کوه منار قرار دارد. راه ماشینرو ندارد و میتوان از الیگودرز یا فریدونشهر، ابتدا به روستای دستگرد و بعد به دریاچه رسید. این دریاچه، به احتمال از منشأ چشمههای کارستی است و به دلیل قرارگیری در زون راندگیها، ممکن است منشأ زمینساختی داشته باشد.

 

دریاچة شورابیل اردبیل: این دریاچه با مساحت تقریبی 64 کیلومترمربع در جنوب اردبیل قرار دارد و از دریاچههای شور است. بسترآن پوشیده از گل و لای و لجن سیاهرنگ است و نمک به ضخامت 5 تا 8 سانتیمتر روی آن را میپوشاند.

دریاچه یا برکة نئور اردبیل: این دریاچه در 48 کیلومتری جنوب خاوری اردبیل به طرف خلخال و در فاصلة 18 کیلومتری خاور جاده، در منطقة کوهستانی قرار دارد. مساحت کل دریاچه در حدود 1/2 کیلومترمربع و ژرفای متوسط آن حدود 3 متر است. در هنگام تابستان، به علت کم آبی، به دو دریاچة کوچک و بزرگ تقسیم میشود. آب آن شیرین است.

 

معرفی برترین کشورهای توریستی جهان در سال ۲۰۰۶

معرفی برترین کشورهای توریستی جهان در سال ۲۰۰۶

فرانسه برای چندمین سال متوالی در صدر جدول رده بندی جذب گردشگران خارجی قرار گرفت و متعاقب آن، اسپانیا، آمریکا، چین و ایتالیا حائز رتبه های برتر شدند.

 سازمان گردشگری (WTO) در گزارش جدید خود آورده است: هر چند آمریکا در رده سوم جذب گردشگری قرار گرفت اما با به دست آوردن بیش از 78 میلیارد دلار، در کسب درآمد رده اول را به خود اختصاص داد.

اسپانیا با جذب 57 میلیون نفر و کسب 48 میلیارد دلار، فرانسه با جذب 77 میلیون گردشگر وکسب 44 میلیارد دلار، چین با جذب 45 میلیون نفر و درآمد 28 میلیارد دلار و ایتالیا با 41 میلیون گردشگر و درآمد 37 میلیارد دلار در مقام های بعدی قرار گرفتند.

در ادامه آمده است: هنگ کنگ با افزایش 40 درصدی آمار گردشگر، مقام اول پیشرفت در صنعت گردشگری را نصب خود کرد و با جذب 28 میلیون گردشگر، موقعیت خود را بهبود بخشید اما در آمد این کشور جزء10 کشور اول نبوده است.

در رده بندی 12 کشور جذاب برای گردشگران به قرار زیر است:

1ـ فرانسه، 77 میلیون نفر
2ـ اسپانیا، 57 میلیون نفر
3ـ آمریکا، 54 میلیون نفر
4ـ چین، 45 میلیون نفر
5ـ ایتالیا، 41 میلیون نفر
6ـ انگلیس، 32 میلیون نفر
7ـ هنگ کنگ، 28میلیون نفر
8ـ مکزیک، 25 میلیون نفر
 
آلمان، 24 میلیون نفر
10ـ اتریش، 23 میلیون نفر
11ـ کانادا، 900/22 میلیون نفر
12ـ ترکیه، 600/22 میلیون نفر

رده بندی درآمدی 10 کشور اول از لحاظ درآمد توریستی:

1ـ آمریکا، 78 میلیارد دلار
 
اسپانیا، 48 میلیارد دلار
3ـ فرانسه، 44 میلیارد دلار
4ـ ایتالیا، 37 میلیارد دلار
5ـ آلمان، 33 میلیارد دلار
6ـ انگلیس، 32 میلیارد دلار
7ـ چین، 29 میلیارد دلار
8ـ ترکیه، 21 میلیارد دلار
9ـ اتریش، 17 میلیارد دلار
10ـ استرالیا، 14 میلیارد دلار

 

چرا آسمان به رنگ آبی دیده می شود؟

چرا آسمان به رنگ آبی دیده می شود؟

به نظر نیو تن رنگهای ظاهری اجسام طبیعی بستگی به این دارد که از آنها چه رنگی شد ید تر منعکس یا به سوی بیننده پراکنده می شود .بطور کلی شیوه ساده ای وجود نداردکه بر اساس سا ختار سطح  ترکیب شیمیایی و مانند آ نها پیش بینی کنیم که هر ماده چه رنگهایی را پراکنده یا منعکس می کند .با این وجود علت آبی بودن رنگ آسمان را با استدلال سادهای می توان توضیح داد.

همان طور که یانگ باآزمایش نشان داد طول موجهای گو نا گون نور رنگهای متفاوت دارند .دامنه طیف قابل رویت برای انسانnm400برای نور بنفش و حدود nm700برای نور قرمزاست.مانع های کوچک می توا نند انرژی یک موج فرودی را در همه جهت ها پرا کنده کنند و مقدار پرا کندگی بستگی به طول موج دارد.

به عنوان یک قاعده کلی هر چه طول موج در مقایسه با اندازه مانع بزرگتر باشد موج بوسیله مانع کمتر پراکنده می شود برای ذراتی کوچکتر از یک طول موج  مقدار پراکند گی نور با عکس توان چهارم طول موج تغییر می کند مثلا طول موج نور قرمز در حدود 2 برابر طو ل موج نور آبی است.بنا براین پرا کندگی نور قر مز در حدود 2 برابر طول موج نور آبی است .بنا بر این پراکند گی  نور قرمز در حدود یک شانز دهم نور آبی است.

اکنون میتوان فهمید که چرا رنگ اسمان آبی است .نور خورشید بوسیله مو لکو لها و ذرات موجود در آسمان که معمو لا در مقایسه با طول موجهای نور مریی بسیار کوچکند پراکنده میشود .به این تر تیب نور طول موجهای کوتاه (مثل نور ابی)بسیار شدید تر از نور طول موجهای بلند تر بوسیله این ذرات پراکنده میشوند.

وقتی به آسمان صاف نگاه می کنیم بیشتر این نور پراکنده شده است که به چشم ما میرسد دامنه طول موجهای کوتاه پراکنده شده و حساسیت چشم انسان به رنگ منجر به احساس رنگ آبی میشود .از سوی دیگر فرض میکنیم که در یک روز مه آلود به آسمان نگاه می کنیم در این صورت نور آبی که به چشم ما میرسد به طور کامل پراکنده شده است در حالیکه طول موجهای بلندتر پراکنده نشده اند بنا بر این احساس می کنیم که رنگ خورشید متمایل به قرمز شده است.اگر آسمان جوی نداشت سیاه بنظر می رسید و ستارگان در روز دیده می شدند.در واقع از ارتفاعkm16به بالا که در انجا جو زمین بسیار رقیق میشود همانطور که فضا نوردان در یا فته اند اسمان سیاه به نظر میرسد و ستارگان در روز دیده می شوند.

ترین های ارتفاعی و عمقی قاره های جهان

بلندترین نقاط در هر قاره

بلنترین نقاط جهان (و آسیا) اورست، نپال-چین   8850 متر

بلندترین کوه در آفریقاکلیمانجارو، تانزانیا 5895 متر

بلندترین کوه قطب جنوبوینسون ماسیف 4897

بلندترین کوه در استرالیاکاسکیوسکو، 2228

بلندترین کوه در اروپاالبرن، روسیه 5642

بلندترین کوه در اروپای غربیمون بلان، فرانسه – ایتالیا 4807 متر

بلندترین کوه در اقیانوسیهپانک جایا، گینه نو 5040 متر

بلندترین کوه در آمریکای شمالیمک کینلی، آلاسکا 6194 متر

بلنترین کوه در آمریکای جنوبیآکونکاگو، آرژانتین 6960 متر

 

نمایی از قله اورست

پست ترین مکانها پاییین تر از سطح دریا در هر قاره

پست ترین نقاط جهان و (آسیا) بحرالمیت، اردن : 4175متر پایین تر از سطح دریا

پست ترین نقطه در افریقادریاچه آسال، جیبوتی: 156 متر پایین تر از سطح دریا

پست ترین نقطه در استرالیادریاچه ای یر: 12 متر پایین تر از سطح دریا

پست ترین نقطه در اروپا  - آسیاسواحل دریای خزر 28 متر پایین تر از سطح دریا

پست ترین نقطه  در اروپای غربی دانمارک 7  متر پایین تر از سطح دریا
پست ترین نقطه امریکای شمالیدره مرگ کالیفرنیا 86 متر پایین تر از سطح دریا

پست ترین نقطه در امریکای جنوبی آرژانتین 42 متر پایین تر از سطح دریا

عمیق ترین نقاط در هر اقیانوس

عمیق ترین نقاط در جهان گودال ماریانا غرب اقیانوس آرام، ۱۱۰۲۲ متر

عمیق ترین نقطه در اقیانوس اطلس گودال پورتوریکو 8648 متر

 عمیق ترین نقطه در اقیانوس منجمد شمالی حوزه اوراسیا 5450 متر

عمیق ترین نقطه در اقیانوس هندگودال جاوه 7125 متر

عمیق ترین نقطه در اقیانوس منجمد جنوبی گودال ساندویچ: 7235 متر

گنجی ؛ پدر جغرافیایی ایران

گنجی ؛  پدر جغرافیایی ایران

در هر عصر و هر جامعه و در هر رشتۀ علمی افراد معدودی وجود دارند که با کارها وتلاش آنها روند حرکت به سوی تکامل را تسریع می کند. زنده یاد دکتر حسین شکوئی و دکتر محمد حسن گنجی از افرادی هستند که تلاشهای آنان اثر بسیار مثبت و سازنده ای بر علم جغرافیا و جامعۀ جغرافیدانان ایران داشته است.

زندگینامۀ دکتر محمد حسن گنجی

دکتر محمد حسن گنجی در سال 1291شمسی در بیرجند متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطۀ خود را در مدارس شوکتیه همان شهر به اتمام رساند. دکتر گنجی در تمام دورۀ متوسطه همواره از شاگردان برتر کلاس خود بود. در آن مدرسه چنین معمول بود که در پایان سال تحصیلی به منظور تشویق دانش آموزان به نفر اول در پایان سال یک مدال طلا و به نفر دوم یک مدال نقره به رسم جایزه می دادند. و دکتر گنجی در شش سال دوره متوسطه ، چهار مدال طلا و دومدال نقره کسب کرده بود. دکتر گنجی خود دراین رابطه چنین می گوید.

در دوران متوسطه معامی داشتم که مرتب به ما توصیه می کرد همیشه دفتر یاد داشتی همراه داشته باشم ، تا چنانچه به مورد جالب و مطلب چشمگیری بر خوردیم آن را یادداشت کنیم. او معتقد بود که همیشه نمی توان به حافظه اعتماد کرد.اینکار باعث شد نظم خاصی در کارهایم به وجود آید. وقتی ششم متوسطه را تمام کردم، برای اولین بار گواهی رسمی به فارغالتحصیلان می دادند و این افتخار نصیب من شد، یعنی جزو اولین کسانی بودم که دیپلم رسمی از وزارت معارف (آموزش و پرورش) دریافت کردم. پس از آن در سال 1309 برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به تهران آمدم. برای تحصیل در این رشته نیاز به دانستن زبان فرانسه بود که من بلد نبودم . من ار ابتدا انگلیسی خوانده بودم . بنابر این به دارالمعلمین عالی (دانشگاه) رفتم. درس تاریخ و جغرافیا را انتخاب کردم. و پس از دریافت لیسانس در این رشته در شهریور 1312 جزء آخرین دستۀ محصلان اعزامی ، به اروپا رفت.

در آن زمان چنین معمول بود که دانشجویان اعزامی یک سال به منظور آشنایی با زبان و آداب زندگی به خانواده های مذهبی با فرهنگی شناخته شده سپرده می شدند ؛ ولی دکتر گنجی که به تشخیص ممتحنین سرپرستی دانشجویان انگلستان به قدر کفایت با زبان انگلیسی آشنایی داشت ، از همان روز اول و بدون گذراندن یک سال در خانواده، به دانشگاه ویکتوریای منچستر که یکی از پنج دانشگاه معتبر آن روز انگلستان بود، معرفی گردید و در آن دانشگاه به تحصیل جغرافیا مشغول شد.

در دانشگاه منچستر او پنج سال تمتم به تحصیل در شاخه های مختلف علم جغرافیا و علوم وابسته بدان پرداخت و با گذراندن دوره های نظری و عملی این دانش موفق شد در سال 1317 درجۀ لیسانس اختصاصی در جغرافیا را که معادل فوق لیسانس دیگر کشورهای اروپائی بود به دست آورد.

در آن زمان در انگلستان ادامۀ تحصیل به منظور اخذ درجۀ دکتری به جز در رشته های پزشکی متداول نبود، لذا بلافاصله پس از پایان تحصیلات خود به ایران مراجعت کرد.و به سمت دبیری در دانشگدۀ ادبیات دانشگاه تهران و دانشسرای عالی به تدریس جغرافیا پرداخت و سال بعد به خدمت نظام اعزام شد . استاد خود چنین می گوید:

در رستۀ توپخانه افسر شدم و در تبریزبه خدمت پرداختم. خدمت نظام برای من خیلی آموزنده بود ؛ چون از طرفی عملیات نقشه برداری که از لوازم صنف توپخانۀ آن زمان بود، به تدریس سالهای بعد من کمک می کرد و از طرف دیگر در خدما صحرایی با چشم اندازهای طبیعی و وضع فرسایشی رودها و دشتها آشنا شدم. در روزهای پایانی خدمت نظام من قضایای شهریور سال 1320 پیش آمد و ارتش شوروی به آذربایجان حمله کرد. ما به مقابله پرداختیم.آنها توپ و تانک داشتند، در حالی که ما آمادگی کافی نداشتیم. به ما دستور عقب نشینی دادند.در نزدیکی مراغه روسها که تبریز را گرفته بودند، به ما حمله کردند.صفوف ما از هم پاشید.من همراه با چند سرباز و درجه دار به باغی رسیدیم و در آنجا پناه گرفتیم. قلبم به شدت می تپید و نفسم به شماره افتاده بود. مسلسلها با شلیک های پی در پی همرزمان مرا درو می کرد . احساس  می کردم دنیا به آخر رسیده است.چشمم به دیوار بالای باغ افتاد. خوشه های انگور از دیوار آویخته بود.اگرچه شهریور ماه بود، ولی من خیس عرق شده بودم.من مرگ را دیدم و طعم تلخ فراق همرزمانم را جلوی چشمم به زمین می افتادند، چشیدم. تأثیر بد آن هرگز از ذهنم نرفت.در روزهای بین ششم و شانزدهم شهریور ناچار بودم با لباس مبدل از مراغه تا زنجان پیاده سفر کنم. محبتهایی که در حین سفر از دهاتیان آذر بایجان دیدم جالبترین خاطرات زندگی مرا به وجود می آورد

پس از دو سال تحصیل در دانشگاه کلارک که مهمترین مرکز آموزش جغرافیای عالی آمریکا به شمار می رود، به اخذ درجۀ دکتری در جغرافیا نائل گردید ، به ایران مراجعت کرد و پس از طی پنج سال دورۀ دانشیاری به رتبۀ 10 استادی غیر تمام وقت دانشگاه تهران ارتقاع یافته و متصدی کرسی جغرافیای انسانی شد.

در مهر ماه 1347 دکتر گنجی خدمت تمام وقت دانشگاه را پذیرفته و در زمان ریاست دانشگاهی پروفسور رضا مقام معاونت اداری و مالی دانشگاه به او تفویض گردید و سپس مشاور دانشگاه شد و از آبان 1348 در سمت استاد و مدیر گروه آموزشی جغرافیا در دانشگاه تهرات انجام وظیفه کرد و در همین دوره بود که انجمن جغرافی دانان ایرانی را به وجود آورد. او از خرداد 1353 عهده دار ریاست دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی گردید و تا پایان خدمت 37 سالۀ دانشگاهی خود در این سمت باقی بود. وی در اول بهمن 1354 به افتخار باز نشستگی نایل آمد و در 15 بهمن همان سال دانشگاه تهران طی مراسمی عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را به ایشان تفویض کرد.

دکتر گنجی در اول مهر ماه 1354 به موجب ابلاغ وزیر علوم و آموزش عالی مأموریت یافت که مقدمات تهیه وتشکیل دانشگاهی رادربیرجند فراهم سازد ودرتیرماه 1355 به سمت ریاست دانشگاه بیرجند برگزیده شد ودرمدت کوتاه با تلاش فراوان آن موسسه را بوجود آورد، بطوری که در مهر ماه 1356 آن موسسه با پذیرش 120 دانشجو کار رسمی خود را آغاز کرد.

دکتر گنجی در مدت غیر تمام وقت خود در دانشگاه تهران همواره در مشاغل غیر دانشگاهی نیز اشتغال داشته است. از جمله از مهر سال 1335 تا مهر ماه 1347 علاوه بر استادی دانشگاه ریاست ادارۀ کل هواشناسی ایران را نیز عهده دار بود و حاصل زحمات چند سال او ایجاد و توسعه دستگاه جوان و علمی هوا شناسی ایران است. او در حقیقت بنیان گذار هواشناسی ایران است که در مدت 12 سال تصدی او بر اساس و پایۀ علمی قابل تحسینی در حدود امکانات آن زمان ایجاد شد و توسعه یافت و امروز یکی از مهم ترین مراکز علمی کشور به شمار می آید که با دارا بودن بیش از 200 نفر دارندگان درجات دکتری و کارشناسی ارشد در حدود 10 موسسه علمی مربوط به شاخه های مهم هواشناسی در سطح ملی و بین المللی فعالیت می کند. ودر تمام وقت تصدی ریاست هواشناسی دکتر گنجی نمایندۀ ثابت دولت در سازمان هواشناسی جهانی بود و مدت پنج سال رئیس هواشناسی منطقه آسیا و عضو کمیته اجرایی سازمان مزبور بود. وی از جمله دانشمندان معدود ایرانی است که سالها با هیأت تحریریه دائره المعارف بریتانیا و مؤسسات معتبر مشابه همکاری داشته است. استاد در رشته های مختلف جغرافیای انسانی صاحب نظر است اما شهرت بین المللی وی بیشتر در زمینه مطالعات و انتشار گزارش ها و مقالات هواشناسی است. به گونه ای که تمام کتابها و مقالات منتشره در پهنه جهانی که به نحوی به شرح آب و هوای ایران می پردازد.